یه هفته بود که همسایه نبودش و گفتم مسئولیت پیشی با ما بود . غذاش،  جای خوابش و مراقبت های کلی . اونقدر هم لوس بازی درمیاره که دل همه مون رو برده . تو این یه هفته فقط دو شب تونستم قاچاقی تو اتاق پیش خودم و خواهرم تا نزدیکای صبح نگهش دارم تا آفتاب دربیاد و بتونه بره جای گرمی پیدا کنه . آخه همسایه شب ها تو خونه شون نگهش میداره یعنی خیلی هواشو دارن حتی تو تخت باشون میخوابه . همه پشتیبانی میکردن که آقا نفهمه . خوبیش اینه که هم باهوش هم آروم.  اهل سر و صدا و میومیو کردن نیس مگه اینکه دسشویی داشته باشه یا گرسنه باشه یا بخواد بیاد داخل خونه . بش میگم برو تو جات بخواب و نازش کنم ، میره . ولی تمام وقت مراقبش بودم اصلا نتونستم بخوابم.  دو تا در اتاق رو بستم و پاش بستم به سبدی که توش میخوابه . ولی شیطون بازش کرده بود و در طول شب چند بار جاش عوض کرد . کنار خواهرم ، پایین پای خواهرم ، وسط اتاق و آخر سر هم اومد تو رختخواب من خوابید که من مجبور شدم بخاطر اینکه بهش نزدیک نباشم زیاد ، رو زمین بخوابم.  ولی اصلا عاجز نشدم و وقتی خوابش عمیق میشد با لذت نگاش میکردم و دلم ذوق میکرد براش . واقعا غصه هام آب میکنه . حتی خواهرم میگه  : خیلی وقتا پیش میاد حال روحی م بد و میاریش داخل ، آرامش و انرژی خاصی بم میده .

صبح هم لقمه های کوچیک نون پنیر میگرفتم میدادم میخورد و شیر . خوردن پنیر رو تو خونه همسایه یاد گرفته . و ایشون علایق پیشی رو به من گفت منم اجرا کردم . صبح همچین خودش رو برام لوس میکرد و خودش رو بم میمالید که باورتون نمیشه.  وجودش بین مون پر از حال خوب . اما فقط مشکل مون آقاست و بهداشت .  حالا آقا باز بهتر شده نسبت به پیشی ولی دوستیش معتبر و قابل اعتماد نیست. 

دیروز دوباره به من گفت که تو دیگه دختر من نیستی و برام ارزشی نداری . تمام وقت تو کلاس حرفش تو سرم تکرار میشد . با اینکه اولین بار نبود . به خودم میگفتم دیوونه چرا خودت اذیت میکنی اون کی برا تو پدر بوده که حالا از اعترافش ناراحت میشی . کی در حق تو پدری کرد . کی کنارت بود . و سعی کردم خودمو آروم کنم .

بگذریم. ..  امروز صبح همسایه برگشت و من پیشی رو بردم اونجا که دیگه پیش اونا بخوابه و مراقبتش کنن . بقیه وقت هم اگه ما ببینیمش خب حواسمون بش هست .

یوگا رو یه جای دیگه که تعریفش زیاد کردن ، ثبت نام کردم.  تا ببینم واقعیت چی هست . هم هزینه ش نصف چیزی که من میدادم و هم میگن مربی ش بسیار خوب و منظم هست . چون زیر نظر شرکت هست و مقررات خودش رو داره . البته من آزاد ثبت نام کردم.  روزای زوج میرم .

این هفته قرار کلاس طراحی رو با مداد رنگی شروع کنم و آموزش دوره مدادرنگی رو بگیرم .



نظرات 2 + ارسال نظر
ریحانه یکشنبه 6 بهمن 1398 ساعت 21:14

احوال دوست عزیز من؟ خوبی؟
به به. چه گربه خوبیه. خوشحالم که شادتون میکنه. برای گربه هم خوشحالم که چندین نفر مراقبش هستند.

ایول که یوگات رو عوض کردی. بابا هزینه نصف خیلی مهمه

سلام عزیزم بخدا هر روز میخوام پیام تلگرام بدم ببینم کجایی . شرمنده م که هی یادم رفته . بسکه شلوغ پلوغم منو ببخش عزیزم.
ممنونم. گاهی تغییر مکان یه چیزایی خیلی خوبه مخصوصا که نصف قیمت باشه چیزی بیشتر از نصف قیمت

تیلوتیلو شنبه 5 بهمن 1398 ساعت 08:56 https://meslehichkass.blogsky.com/


موفق و شاد باشی
من که هیچوقت با حیوانات خونگی کنار نیومدم
ماهی ها دیگه آخر حیوان خانگی من بوده و هستند

ممنونم تو با گیاهان عشق میکنی . حس شون شاید دقیقا یکی نباشه ولی خیلی شبیه به هم . تو هر دوش حرکت و زندگی و رشد هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد