مشکل از منه

دیشب بارون خیلی خوب و شدیدی داشتیم.  با کلی رعد و برق.  گاهی ترسیدم و گاهی لذت بردم . کلا خوب نخوابیدم .

امروز هم مثل شنبه پیش کلاس بخاطر آب گرفتگی کنسل شد.  متاسفانه امکان جلسه جایگزین هم برای من یکی وجود نداره . استاد گفت میتونی در طول هفته بیای جبران این شنبه . ولی من بعد از ظهر کلاسم و ساعات دیگه نمیتونم برم . استادم هم رفته یکشنبه تا چهارشنبه صبح شده معلم هنر مدرسه و ما دیگه نمیتونیم رو تایم صبح با اون حساب باز کنیم .

غیر از بد خوابی دیشب . متاسفانه مامانم هر روز از خیلی صبح زود شروع میکنه به حرف زدن و منو بی خواب میکنه .  از وقتی اومده تو اتاق جفتی هر روز همینه . نمیدونم چه قضاوتی کنم . آقا یه ور حالا هم مامانم . الانم خسته و خواب آلودم ولی نمیشه بخوابم .

استادم دو تا تایم بم داد که جای امروز برم کلاس ، وقتی بش گفتم نمیتونم . خندید و گفت پس مشکل دیگه از توئه.  من هر تایمی میگم میگی نمیتونم . راست میگه مشکل از منه . حرفش بم بر خورد . با اینکه همیشه سعی کرده شرایط منو درک کنه . البته چیز زیادی نمیدونه.  ولی این حرفش اول صبح خیلی برام سنگین بود .

سعی میکنم این هفته کارای جدید چهره شروع کنم . تا به احتمال زیاد شنبه بعدی . اگه اتفاق خاصی بازم نیفته .

نظرات 2 + ارسال نظر
ریحانه شنبه 5 آبان 1397 ساعت 17:02

به مامانت گفتی که صبح ها حرف نزنه؟؟؟؟
قشنگ براش توضیح بده که خوابت کمه و ... صبح ها ساکت باشه.

خیلی از مشکلات ما از حرف نزدنه. حرف نزدن.

حرف بزن حرف بزن حرف بزن

بله گفتم . کاش لازم نمیشد برای همممممه چیز تذکر داد

alireza شنبه 5 آبان 1397 ساعت 11:05 http://malikhulia.blogsky.com/

گلوله ای را به یاد ندارم
که به نیّت پوست نازک آزادی
شلیک شده باشد و
سرانجام
به قصد شقیقۀ دژخیم
کمانه نکرده باشد

چاقویی را به یاد ندارم
که برای گلوی خوش آواز عشق
از غلاف بیرون زده باشد و
آخر دستۀ خودش را
نبریده باشد

حالا،
هر چه می خواهید شلیک کنید و
هر چه می خواهید چاقو بکشید

#حسین_منزوی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد