چند روز علاوه بر گر گرفتگی ، استخونام کوفته میشن و حس درد و تب خفیفی میکنم . نمیدونم نکنه خدایی نکرده کرونا گرفتم و نمیدونم . عین بگیر نگیر شارژ گوشیم ، گلوم هم بگیر نگیر سوز داره .
هر روز هم تو آشپزخونه هی غذا میپزم و سرویس دهی دارم و اگه ناقل باشم ، همه رو مریض کنم .... نمیدونم والا ...
تا یکی دو تا کلاسم تموم نشه ، نمیتونم برم دکتر .
کفش هام دیروز رسید . برای رسیدن کفش ها هم خیلی حرص خوردم چون ادمین پیج اصلا جواب درست نمی داد و منم فکر کردم شاید کلاهبرداری باشه ، چون یه نفر هم کامنت داد که اینا دزدن و ازشون خرید نکنید . بهرحال خدا رو شکر پول جون کندن من به باد نرفت .
بین محبت کردن و نکردن ، دوستی کردن یا نکردن با آقا موندیم همه مون . چند روز به نظر میرسید خیلی سرحال نیس و تایم زیادی رو به خواب میگذروند. من که گاهی دلم براش و برای تنهایی ش میسوخت. اما مگه جرات میکردم نزدیکش بشم بگم چطوری . بقیه هم همینطور. داداشم بش گفت میخوای ببرمت دکتر ،با طلب کاری گفت نه نمیخواد من خوبم ، دکتر هم نمیرم .
حالا بهتره ولی زبونش هنوزم تلخه.
من موندم چرا فرصت دوست داشتن و محبت کردن رو از خودش و بقیه میگیره .
خیلی حرفم نمیاد و دارم تمرین میکنم کمتر از مشکلاتم اینجا بنویسم یا حتی با کسی درمیون بذارم .
دیر میام ولی میییاااام.
انشالله چیزی نیست استرس نداشته باش واقعا چرا بعضی ها این فرصت رو از دست میدن برای محبت وعشق
ممنونم. فعلا که دارم با تب بر درمان موقت میکنم . گاه گاه تب میکنم تو استخون
سلام عزیزم
خیلی خیلی مراقب خودت باش
هرچی ایشون فرصت مهربونی و دوست داشتن را از خودشون میگیرن تو در عوض مهربونی و دوست داشتن را خوب بلدی و هنرمندی و زندگی را بلدی... من بهت افتخار میکنم
ممنونم عزیزم محبت داری