زخم ...

شما چطور میتونید باور کنید که مردی بنام پدر با ما چه میکنه؟


به ته زندگی میرسیم همه مون وقتی میبینیم همه مرزها رو رد کرده ، یعنی هیچ چیزی پیدا نمیشه در کائنات که به ایشون استاپ بده ،  با سرعت و قدرت خیلی بیشتر از قبل داره آزار میده . 


خیلی درد داره که پدرت عین دشمنت باشه ..‌ دیگه چه توقعی از مردان و مسئولان  کشور هست و حتی از دشمن.  


سوز میده جیگرم و هیچ راه حلی نیس . 

قلبم از تیرهاش سوراخ سوراخه.  

من نمیتونم این همه زخم رو فراموش کنم . 

نظرات 2 + ارسال نظر
غزل سپید سه‌شنبه 2 شهریور 1400 ساعت 22:30

من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
خدا همه مون رو هدایت کنه...

آمیین

ترانه شنبه 30 مرداد 1400 ساعت 23:40

نمیدونم چی بگم. واقعا سخته، حق داری ...

مرسی عزیزم
تو فکر نباش . من میام یه اشاره می‌کنم فقط سر درد رو به تاریخ گره بزنم که بعدا دلیلی برای پشیمونی نداشته باشم
وگرنه میدونم حرفی و راهی باقی نمونده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد