امروز بالاخره امتحانم برگزار شد . از دوشنبه رفت به سه شنبه که آفم بود و قرار بود برم مدرسه . و خب سهشنبه کنسل شد و امروز نهایتا برگزار شد . چند بار بین دو مدرسه رفتم و اومدم ، استرس روانی و فشار فیزیکی بالایی داشتم ، بیشتر تو مرحله پخش فایل شنیداری و ترس اون احتمالات مثلا هنگ کردن گوشی یا عدم اتصال به بلوتوث، که از هر مدلش هم تا حالا برام پیش اومده . الان خییییلی خسته م . فردا تا چند روز باید بشینم پای تصحیح برگه های ۹ تا کلاس از دو مدرسه . و هر نفر برای هشتم ها دو برگ پشت و رو و برای نهم ها پنج صفحه . مسلما کارای خونه هم که هست . سه شنبه سردرد و ضعف شدیدی داشتم و ماما هی میگفت خرید داریم ، آشپزی هم داشتم گفتم ماما حالم اصلا خوب نیس . من نمیتونم همه کارا تو یه روز بکنم . تو دلم گفتم رحم کنید ....
یه سری از مشکلات ریز ریز کاری رو واقعا نمیشه تعریف کرد و همه فکر میکنن تو همیشه حالت خوبه ، همیشه خوش به حالته ، حتی بت حسادت میکنن که همش سر کاری ، پول درمیاری ، خرج میکنی . اما هیچ کس از جون کندن ها و اذیت های کاریت خبر نداره .
کلا میدونم پنجشنبه و جمعه پرکاری مثل همیشه خواهم داشت به اضافه تصحیح اوراق .
کسی هم بلد نیس و نمیتونه کمکم کنه متأسفانه.
یه دوست هم رشته دارم که البته اونم بیکار نیس ولی بپرسم ببینم میتونه کمکم کنه . خب اینم مستلزم اینه که شال و کلاه کنم با کلی برگه برم خونه شون که خیلی مناسب نیس . منم که جا ندارم بگم تو بیا . پس همین الان بیخیال ...
دلم یه خواب عمییییق میخواد.