سه شنبه از صبح پا شدم رفتم دوتا نونوایی شانسم بسته بودن . خواهرم گفته بود برامون نون گرم بگیر تو که خونه ای .
من که بیشتر روزا همون ۷ شایدم زودتر بی خواب میشم و دیگه خوابم نمیبره اما سر جام میمونم . دیگه اون روز هم دلم نون گرم میخواست هم درازکش موندن تو جام رو . آخرش رفتم و دست خالی برگشتم . بعد صبونه مامان گفت میخوام برم بازار ، گفتم من کار دارم نمیتونم بیام . آخه میخواستم برم کیک بخرم برای مردهای خونه مون . توافق من و خواهرها و عروس بود . ولی حس کردم ماما میخواد کسی باش بره و چون یه مورد خرید داشت گفتم خب زود کارمون تموم میشه برمیگردیم ، مثل همیشه از یه مورد رسید به چندین مورد و حتی بخشی از خریدهای ماهیانه با اینکه هنوز حقوق نگرفته بودیم ولی گفتم حالا که تا اینجا اومدیم دیگه خرید کنیم . منم بش نه نگفتم . هرجا خواست رفتیم و بعد آژانس گرفتیم و خریدها رو آقای راننده پیاده کرد جلوی در خونه ، ساعت شده بود ۱۱:۱۵ تا کمی اینور اونور کردیم شد ۱۱:۳۰ و من هنوز برای کیک نرفته بودم . و حتی باقیمانده خرید برای ناهار که قرار بود ساندویچ مرغ درست کنم. دیگه رفتم و تقریبا ۱۲:۱۵ برگشتم بازم با ماشین رفتم و اومدم . وقت برای پیاده روی نبود. بعدم آماده سازی ناهار و جمع و جور کردن بقیه کارای آشپزخونه. دیگه تا بیام دراز بکشم فقط یه چرت سبک زدم . عصر هم داداشا با خانم هاشون اومدن و خواهرکوچیکه و شوهرش و کیک خوشمزه رو نوش جان کردیم . گفتن شام ... گفتم همین کیک شام تون . والا ... چون دو شب پیش خرید کردم و ساندویچ همبرگر درست کردم برا همه شون . اون هفته هم لازانیا. دیگه گفتم چه خبره . کارت حقوق هم خالی شده . خلاصه شام از سرمون رد شد.
حالا ماما میگه فردا بیدار شو زود برو برامون نون گرم و آش بخر . میگم ماما مثلا روز تعطیلمه. اما میدونم دلم نمیاد. فردا هم کلی کار دارم . جارو و گردگیری. راستی یادم رفت بگم اون چربی زداها که گفتید اینجا متأسفانه هرچی گشتم گیرم نیومد . تو سایت ها بود اما به هزینه پست چند برابری نمی ارزید. یه نفر پودر معجزه رو بم پیشنهاد کرد که از عطاری خریدم و تو آب جوش در حمام توی تشت ریختم و فیلترهای چرب و زرد هود رو هی توش گردوندم ، نتیجه کار عالی شد و تمیز .
گاهی تو مدرسه یه چیزایی میشنوم یا میبینم که خیلی ناراحتم میکنه اما مثل پارسال نه وقت دارم و نه حس نوشتن از اینجور ناراحتی های ریز ریزه . شاید خیلی ناراحتم کنن اما ارزش نداره کلی وقت بذارم برای کلمه کلمه نوشتن شون . به خودم میگم تو هر موقعیت شغلی یه چیزایی آدمو ناراحت و اذیت میکنه . و تو تازه دو سال تو مدرسه هستی و هنوز پوستت کلفت نشده و گرنه این حرفا رو همه قبلی ها هم شنیدن و ازش رد شدن .
هنوز قلمچی از من تایم خصوصی تقاضا میکنه و من تا جایی که میتونم رد میکنم . چون به هزینه ای که میدن اصلا نمی ارزه . تقاضای افزایش کردم بازم توجیه کردن . داداشم میگه تو که الان خصوصی هات زیاد شده ولشون کن دربیا بذار ببینم کی مثل تو و با این قیمت براشون کار میکنه ، اما من نمیدونم چرا هنوز نمیتونم خودمو قانع کنم . و شایدم نیاز باشه موقعیت مدرسه رو محکم تر کنم . چون تا مدرسه هست خصوصی هم هست .
دنبال یه فرصتم مشاوره بگیرم . آذر و دی را نتونستم اوکی کنم . چون حتی روزهای آف و تعطیلی من با کارا و درخواست ها و نیازهای اهل خونه پر میشه و فرصت بیرون رفتن برای مشاوره پیش نمیاد مگه اینکه آخرش تو خونه انجامش بدم . سعی میکنم برای هفته دیگه اوکی کنم با دکتر.
و اما دخمل مون که میاد اینجا دلم میخواد براش غش کنم و میکنم . همینجور قربون صدقه ش میرم . عروس یه روزایی با داداش و دخمل میان پیش مون و ما از حضور این دخمل کیف میکنیم .
تونستم هفته پیش طراحی بفرستم برای استاد و البته این هفته هم تکلیف جدید دارم .
امتحان نوبت اول زبان بخاطر تعطیلی ها بازم عقب افتاد . افتاد آخرین امتحان و این یعنی فشار مضاعف تصحیح برگه و دادن نمره برای من . چون همه نمرات رو رد کردن و من آخر موندم هُلم میکنن برای این کار .
نمیدونم چرا اسم پست گذاشتن برام سخت شده . تمرکز نامگذاری ندارم .
سلام ، اونجا گزینه اسنپ فود فعال نیست؟ نون و آش و... یه موقع کار داری سفارش بدی بیارن.
سلام چرا داریم ولی به نظرت گرون تر نمیشه!
خدماتی اینجا مثل بقیه چیزا خیلی گرونه
امروز رفتم آش و نون گرفتم .
بازم برا نونوایی اذیت شدم این یکی رسیدم پختش تموم شد گفت ۲۰ دقیقه دیگه اون یکی بازم تعطیل بود مجبور شدم آش ببرم خونه دوباره برا نون برگردم طرف اولی ... نون خوردن آسون نیس با تمام وجودم لمسش کردم