صبح سوار ماشین بودم که برم باشگاه ، ترافیک بالایی بود ، پیش خودم گفتم حتما جلوتر تصادف شده . خلاصه رسیدم باشگاه شنیدم که هواپیما تو شهر فرود اومده . حرف زیاد بود و نگرانی . کلاس تموم شد . اومدم خونه . متوجه شدم که پرواز تهران ماهشهر ، بوده که نتونسته رو باند خودش رو کنترل کنه ، چرخ هاش شکسته و سر خورده تو شهر . تا نزدیکی یه رستوران متوقف شده و واقعا هیچ آسیب و خسارتی به جا یا کسی وارد نشده .
فکر کن اگه وارد شهر میشد و همینطور سر میخورد ، چی به سر شهر میومد ... خدا رحم کرد. یه روز دیگه از مرگ قسر در رفتیم .
انگار عزرائیل تو ایران اورهول overhaul گرفته . تو یه هفته سه مشکل پروازی . وای اگه شهرمون میرفت زیر هواپیما یا منفجر میشد . من حالا اینجا نبودم که شرح ماوقع کنم .
کلاس یوگا امروز رو خیلی دوس داشتم و لذتش رو بردم. هنوز درحال شکرگزاری هستم و البته سعی به جذب پول زییییییاد.
دیروز گردنم اذیت بود و نتونستم نقاشی کنم . ولی به جاش نشستم پای ویدیوهای نقاشی . دلم میخواد همش کار کنم و زود طرح های جدید بزنم . اما خیلی هم سعی میکنم مراقب سلامتی م باشم .
فکر نکنم جرات کنم سوار هواپیما بشم با این اوضاع البته مرگ خوبیه سریع وراحت
موفق باشی شکر گذاری چطوریه برنانه خاصی داره؟
فرشته جون کجای این مرگ راحته خواهر من . یه دنیا ترس و مرگ تدریجی جلوت میبینی. جیغ و داد و خدایا نجات مون بده . اونقدر توش تکون تکون میخوری و بالا پایین میشه تاااااااا سقوط کنه و دور از جون بمیری .
یه گروه شکرگزاری هست یکی از دوستان منو اد کرد دارم تمریناتش انجام میدم .