دو هفته ست دامادمون میگه بریم حومه شهر پیک نیک . دو هفته ست دارم باش چونه میزنم بیا ببریمت حمام ، بازم بهونه میاره و درنهایت اون سکوت مسخره و اعصاب خوردکن.  وقتی بابا بود ما از ترسش هیچ جا نمیرفتیم ، همه مردم چهارشنبه سوری  و عید و هر مناسبتی میرن صحرا ، اونموقع بخاطر بابا محدود و محروم بودیم . حالا هم خواهرم با این لجبازی هاش همه رو معطل خودش میکنه . اونقدر ذوق داشتم که نگووو . حالا میگه نمیرم چون حمام نکردم ... نمیدونم اصلا پیش خودش فکر میکنه که ما چه گناهی داریم این وسط ! خیلی حالم رو گرفت . 

نگید ولش کنید برید چون اصلا هیچ کدوم دلمون نمیاد ، نمیشه همه مون بریم اون بمونه . 

آخرش این منم که باید در دل بی صاحب رو گل بگیرم از هرچی خواسته و آرزو .


از دیروز افتادم به تمیزکاری  آشپزخونه از یخچال و گاز و هرچی ریخت و پاش ... حرصم درمیاد یه چی که میذارم یه جا و تمیز میکنم و اونقدر به دستام فشار میارم ، بعد بقیه رعایت نکنن ، آخه یکی دو مورد هم نیس یا باید کل روز تذکر بدی یا بیخیال بشی دیگه هیچی سرجاش نیس و زحمت خودت بیشتر میشه . دیشب دیگه عصبانی شدم به داداشم گفتم نمیتونی این کاسه که خوردی بلند کنی ؟ دیگه برام مهم نبود ناراحت میشه . خسته م میکنن  . حالا کنسلی  این برنامه هم غوز بالا غوز . 




نظرات 6 + ارسال نظر
ثریا سه‌شنبه 4 بهمن 1401 ساعت 19:01

سلام عزیزم .
زمانی که احتیاج به حمام داشت بهشون بگید وقت حمامت فلان روز هست . من ازتون خواستم بریم حمام قبول نکردین . حالا صبر کن تا وقتش برسه . منظورم این هست که شما تعیین کنید کی حمام بره و کی نره . چون فردی که کار میکنه شمایید و اگر از حمام رفتنش زد زمان های متنوعی در اختیارش نگذارید . مثل بچه ها که وقتی میریم فروشگاه فقط از یک غرفه یک انتخاب رو دارن . نه از تمام غرفه ها انتخاب های نامحدود . در مورد خیلی کارهاشون میتونید اینجوری نظم بدید . در ضمن به فکر گوشمالی باشید . برای مثال اگر درخواستی ازتون داشتن ( نا چندان واجب ) برایشان ( یک بار فقط ) اجابت نکنید . و در جواب بگویید تو حاضر نشدی از تنبلی بزنی تا کمی به خانواده بعد از مدت ها خوش بگذرد چطور انتظار داری من از خودم بزنم به خاطر تو . یکم سخت گیری لازمه . اگر گلایه کردن بفرمایید یکم نیاز هست سخت بگیرم چون همیشه من کنارت نیستم . توضیح اضافه ندید و محیط رو ترک کنید .
در مورد برداشتن وسایل و جمع و جور کردنشون با اعتراض مشکل حل نمیشه . جمع کنید . و از کار دیگری بزنید . مثلا اگر قرار هست پیراهنی اتو بزنید این کار رو نکنید و بفرمایید از بس هر چه خورده بودی و ریختی مدام از صبح کار کردم وقت نکردم پیراهن اتو کنم . پیراهن رو بزارید بغلشون و محیط رو ترک کنید . حالا اینها مثال بود .
اتفاقا هما اینها فرصت هست . فرصت سوزی نکنید حیف است . کم کم آن ساره ایی که باید می بود را به نمایش بگذارید

ثریا جان اون خیلی غُد ..‌ چی فکر کردی میگه من شرایط خودم و بدنم رو میشناسم که کی آماده حمام یا هرکاریه نه تو . و میزنه زیر همه چی .
راه حل انجام دادن کارها جالب بود سعی میکنم پیش ببرم .

برای حمام میفهمم شما چی میگید اما نمیدونم چطور سر اون اجراش کنم . میدونم حرفم گوش نمیده

مامان فرشته ها دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت 22:17

سلام ساره این مورد خواهر شما شبیه بابای منه وقتی مادرم بهش بگه بریم لج میکنه اگر دلش بخواد هم نمیاد اینجور مواقع بهتره شما از یکی که خواهرتون باهاش رودرواسی داره خواهش کنید بهش پیشنهاد بده شاید راضی بشه واقعا حالتون رو درک میکنم زیاد پیش اومده که تو ذوقمون بخوره

سلام عزیزم
نمیدونم چرا کسی چیزی بش نگفت
انگار فقط من دوس داشتم برم

عابر دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت 09:49

سلام، میگم یادت میاد یه بار بهت گفت که به تنهایی احتیاج داره میخواست با دوستش تلفنی صحبت کنه ؟ شاید میگه نمیام که تنها بمونه

سلام زینب نمیدونی چقدر الان عصبانی ام

والا من موندم ... هروقت نیازم داره باید باشم و برگردم از هرجا بودم و هروقت حس کنه مزاحمم باید برم ..‌
از این حس حقارت خودم حالم بهم میخوره

اما نه بخاطر این نیس ، چون من هفته ای سه روز صبح میرم پیاده روی، اونقدری تنها میمونه که بخواد به تلفن هاش برسه .
بهونه میاره

پرنده شنبه 1 بهمن 1401 ساعت 13:00

عزیزم برای اینکه بهش حق انتخاب میدی که بیاد یا نه. باید بهش بگی در هر صورت باید بیای چه حموم رفته باشی یا نه. اجازه نداری خونه بمونی.
در مورد بقیه هم که میریزن شما پشت سرشون جمع میکنی باید مجازات بذاری. مثلا از فلان چیز محروم بشن. این روشها بدای بچه هاست اما متاسفانه انگار این خواهر و برادر شما در بچگی درست تربیت نشدن، به دلیل ضعف جسمانی لوس و خودخواه شدن فکر میکنن بقیه نوکرشونن. شما باید باید اول از همه به خودت فکر کنی بعدش به دیگران. اگه به خدا اعتقاد داری، روز قیامت ازت میپرسه با این زندگی که بهت دادم چی کار کردی. شما میخوای بگی به خواهر و برادرم خدمت میکردم، اونم میگه مگه اونها رو تو زاییدی که مسئولشون باشی؟ تو مسئول زندگی خودت بودی نه دیگران

آره پرنده جان دوستان هم گفتن چون گزینه انتخابی داره و محدود نیس ، اینجور رفتار میکنه .
منم همش دارم فکر میکنم چطور میشه محدودش کنم ، اون فوقش میگه اشکال نداره امروز نمیتونی فردا نمیتونی هفته بعد ... و سیکل تکراری .
بله ریشه از تربیت کودکی هست و مادرانه های مسخره ...

آره خدمت به خواهر برادر
آخرشم هیچ ،

فرشته جمعه 30 دی 1401 ساعت 10:25

واقعا چرا اینقدر قدر نشناسن وحرف گوش نکن

خودمم نمیدونم

صبا جمعه 30 دی 1401 ساعت 05:43 http://gharetanhaei.blog.ir

ساره جان

میتونید به خواهرت بگید ما میخوایم بریم پیک نیک.
دوست داری حمام رفته باشی تا اون موقع، یا همین جوری راحتی؟

تمام.

قاطع و بدون چونه زدن و توضیح دادن.

وقتی مساله باز باشه و انتخاب ها زیاد آدمها مضطرب میشن در تصمیم گیری ولی وقتی فقط دو تا انتخاب باشه راحتتر میتونند تصمیم بگیرن. تاریخ رو تعیین کنید و فقط گزینه حمام رفتن یا نرفتن رو براش باز بگذارید.

هیچ دلیلی برای اینکه از تفریح تون بگذرید وجود نداره!!

اونم میگه شما برید من نمیام . ما هم بدونش نمیتونیم بریم .
ولی دارم رو حرفت فکر میکنم یه محدوده براش ایجاد کنم ، اگه اهمیت بده . اون خیلی بدقلقه تو این مسائل حرف حرف خودشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد