بالاخره دیروز رفتم یوگا . به مامانم گفتم ساعت 10 قطره بزن و قطره گذاشتم پیشش. خدا بخواد فردا 2 ساعتی ها میشن 4 ساعتی و بیداری من کمتر میشه .
هنوز گلوم میسوزه و درد داره ، صدام خش دار و گرفته ست . بدنم و دستام کوفته ست .
هنوز کلی سوال طرح نشده و تایپ نشده مونده .
کلاس طراحی م عقب افتاده.
سعی کردم زندگی رو عادی پیش ببرم و از حال خوبی که برای خودم ساخته بودم فاصله نگیرم . تا حد زیادی هم موفق بودم . نذاشتم رو بقیه وجودم و زندگیم اثر کنه .
زده بود قطرش رو؟
افرین که رفتی یوگا. ایشالله مامان هم عادت کنن خودشون قطره را بزنن
آرع زده بود . یه وقتایی رو که دستم بند بوده فقط نوع قطره رو گفتم خودش بزنه . کمی از بارم کم بشه . از یوگا کلی یادت کردم و برات انرژی فرستادم
خسته نباشی.
انشالله خدا به خودت سلامتی سلامتی سلامتی و آرامش و آرامش و آسایش بده