قربون شما

از همه تون بابت همدردی هاتون و محبت هاتون یه دنیا ممنونم.  امروز بش سلام نکردم و با حال نزار کلاس نقاشی رو رفتم بدون صبونه.  استادم گفت تو چرا امروز اینجوری هستی . اصلا نتونستم تظاهر کنم گفتم حالم خوب نیست و مشکل خانوادگی دارم . خسته شدم از تظاهر و خنده های تصنعی.  کلاس رو سر کردم بدون  اینکه با بچه‌ها بخندم یا حرف بزنم .

لایه بیرونی گوشم درد میکنه البته زیاد نیس .

درمورد رفتنم باید یه توضیح کلی بدم . اگه میخواستم بدون خواهر برادرم برم سالها پیش به بهانه کار میرفتم . اما نمیتونم اونا رو ول کنم . اینقدر هم شرایط مالی و اقتصادی سخته که حتی یه اتاق هم نمیشه گرفت . اما دارم به این فکر میکنم که شاید از دوست و غریبه ها کمکی بگیرم و با پس اندازی که داداشم داره بریم . اما میدونم که حرف تا عمل دنیایی فاصله ست .

کاش من عمودی یا افقی از این خونه میرفتم و بی من میشدن.  چقدر من الان نفس آقا رو تنگ کردم برم که نفس راحت بکشه .

حال و روز اصلا خوبی ندارم . نه بدنم خوبه نه روحم. 


نظرات 6 + ارسال نظر
تیلوتیلو دوشنبه 7 آبان 1397 ساعت 08:50

عزیزدلم
چقدر بد هست که قدر اینهمه مهربونی و فداکاریت دانسته نمیشه
من مطمئنم ته قلب اون پدر اینطوری نیست و از روی نادانی این رفتارها ازش سر میزنه... بلد نیست رفتار درست را ... امیدوارم به زودی شرایط فراهم بشه و به سلامتی و شادی از اون خونه بری، وقتی تصمیمش را بگیری شدنی میشه
امیدوارم سختی ها برات تبدیل به آسونی بشن
من یه دوست دیگه جنوبی هم داشتم که دقیقا توی خونه پدری راحت نبود، به سختی مستقل شد و برای اطرافیانش یه فاجعه بود این تصمیم، اما آرام آرام پذیرفتن و الان روزهای قشنگی داره
سفر میره و تو اینستا از روزهای خوبش عکس میزاره و سفرنامهاش را مینویسه
اگه تو بخوای شدنی هست... اما با صبوری
با آرامش
با درایت
خیلی مراقب مهربونیات باش
آدمهایی مثل تو کم هستند

ممنونم تیله جونم . خوش برگشتی . فعلا تنها کاری که دارم میکنم اینه که به این موضوع فکر کنم . خیلی سخت تر از چیزیه که بش راجبش حرف زد . فعلا دارم تو زندگی فقط از روحم و بدنم بیگاری میکشم . کاش یه جا از پا بیفتم و راحت بشم .
ممنون. ببخش که خیلی داغونم

فرساد یکشنبه 22 مهر 1397 ساعت 11:12

سلام دوست عزیز
خیلی متاسف شدم و میدونم الان درد روحی خیلی بیشتر از درد جسمی آزارت میده
واقعیت اینه که زندگی همه آدم ها یه شباهت ها و یه تفاوت هایی داره، شباهت ها باعث میشه بشه از تجربیات دیگران استفاده کرد و تفاوت ها باعث میشه نتیجه مشابه نگریم همیشه، این یه قانون ثابت نیست

اما یه چیزهایی توی دنیا قانون ثابت هست مثل:
خوش بین باش تا برای تو روزها و لحظات بهتر پیش بیاد

نا امید نباش که دیگه لحظات خوب و هرچند کوچک زندگی درک نمی کنی

من بعد از خیانت و رفتن عزیزترین فرد زندگیم، دنیا را تمام شده فرض می کردم، از هیچ چیزی در زندگی لذت نمیبردم، حتی از برگشتن همون آدم هم لذت نمیبردم

اما انتخاب کردم که امیدوار باشم برای آینده

کم کم متوجه شدم دیگه هیچ رویایی برای آینده ندارم، اما الان تو یک دنیا رویا برای آینده داری

تا رویا نداشته باشی زندگی از رکود درنمیاد و همچنان متوقف می مونه

من مطمن هستم تو میتونی دوباره خودتو قویتر و محکم تر بسازی

تسلیم غم و اندوه و نا امیدی نشو

تو هنوز زنده هستی و یک دنیا پر از خوبی ها میتونه آینده تو را پر کنه، آینده ای که من مطمنم پر از خوبی هست

چون تو فقط توی این دنیا تلاش کردی و برای دیگران مفید بودی

غیر ممکنه زندگی تو ، خدا، کائنات و یا هرچیز دیگه ای به جز خوبی در آینده به تو برگردانه

شاید الان هنوز زمان زیر خاک موندن، شاید داری کم کم جوانه میزنی اما ناراحت نباش، قطعا با رشد کردن به خورشید میرسی و از حبس خاک بیرون میایی

به خودت استراحت بده و خودت قبول داشته باش

بهترین ها را برات آرزو میکنم

سلام فرساد عزیز . ممنون از همدردی تون . مرسی از این همه حوصله. من امید و آرزو داشتم نمیدونم الان هنوز دارم یا نه ؟ دیگه دارم خودم رو هم گم میکنم . نمیدونم بگم خوبم نمیدونم بگم بدم. نمیدونم بگم امید و برنامه‌ریزی دارم یا ندارم . تو منجلابی گیر کردم که صاحبش منو نمیخواد .
ولی بازم از حضورتون ممنونم. یه دنیا ممنونم که سعی میکنید حالم رو خوب کنید . و حتما هم تاثیر خوبی شما رو در خودم حس میکنم شکی نیست

صوفی یکشنبه 22 مهر 1397 ساعت 00:54

امیدوارم حالت بهتر شده باشه

خدا خودشم کفته همانا انسان را در رنج آفریدیم
حالا چرا ؟! خودش عالمه
مراقب خودت باش ...
تو مثل گل مردابی

والا موندم تو حکمت . ممنون عزیزم

محسن از دنیای دوست داشتنی شنبه 21 مهر 1397 ساعت 21:19

آمو خوب تو الان اگه شوهر کنی که اونجا نیستی دیگه، میری! همیطوری بری با شوهر کنی چه فرقی داره تو تنها گزاشتن خواهر برادرت؟
اینجا اتاق 4 نفره خابگاه جای خوب با امکانات کامل ماهی 200 250 تومنه. من از زندگی خوابگاهی متنفرم و هرگز به دلخواه انتخاب نمیکنم ولی ای مبلغ مفته به نظرم.تازه اگه پول پیش بدی کمترم میشه.
میخام بهت بگم دل قوی دار سحر نزدیک است ولی چون واقعیت نداره نمیگم.واقعیت اینه که زندگی روز و شبش از غصه نشمرده پر است :(

فرقش اینه که وقتی تنها برم انگار خودخواهی کردم و فقط فکر خودم بودم . تازه کلی پشت سرم حرف درمیارن. اما اگه ازدواج کنم برا همه دنیا رفتنم عادیه. ممنون از پیشنهاد و ارائه قیمت ها دوست من

alireza شنبه 21 مهر 1397 ساعت 13:13 http://malikhulia.blogsky.com/

تو
رنگ می‌دهی
به لباسی که می‌پوشی
بو می‌دهی
به عطری که می‌زنی
معنا می‌دهی
به کلمه‌های بی‌ربطی
که شعرهای من می‌شوند …

"ساره دستاران"

بسیار زیبا بود .

صوفی شنبه 21 مهر 1397 ساعت 12:48

نمیدونم موضوع چی بوده اما قلبم فشرده شد از همون عنوان پست قبلیت

کار نشد نداره سخته ولی اگه واقعا بخوای میتونی بری هرچند دلت میمونه پیش خانوادت ولی اگه نباشی مجبورن متاهل و مجرد برنامه ریزی کنن و کمک کنن برای انجام کارایی که تو قبلا انجام میدادی ...... حتی اگه یه مدت کوتاهم نباشی خوبه، حداقل قدرتو میدونن
دلم میخواد هر جوری شده کمکت کنم ، چون نه در حد تو ولی چشیدم طعم بی مهری پدر رو

واقعا خدا کجای این همه قصه های تلخه ؟!!!



(رمزتو اگه دوست داشتی برام ایمیل کن )

ممنون صوفی عزیزم قربونت بشم که میای محبت میکنی . چشم ایمیل میزنم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد