نعمت داداشای خوب

امروز کلی از یوگا انرژی مثبت گرفتم و حالم بهتر شد.  البته درکل خوبم و مشکل پررنگ روزانه نداشتم . به غیر از درد دستم که بخاطر بلند کردن هر روز خواهرم دردم تشدید و تجدید میشه.  همش به این فکر میکنم کاش یه دستگاهی چیزی بود که کمکش میکرد بشینه که من نخوام اینقدر به خودم فشار بیارم . مشکل اینجاست که اتاق یه جورایی عمومیه و هیچ تغییری نمیشه ایجاد کرد یا وسیله ای برای رفاه این بیچاره ها گذاشت .

داریم غیر از درمان کمری مامانم،  روال عمل چشمش هم که مدتهاست پیگیریم رو پیش میبریم.  دیروز عصر من و داداشم بردیمش دکتر متخصص چشم پزشکی . امروز هم بیچاره باز داداشم بردش آزمایش حالا هم رفتن برای جواب آزمایش و دکتر بیهوشی که وقت عمل بگیرن برای چشمش.  من از امروز رفتم کلاس و دیگه نشد برم باشون درعوض اون یکی خواهرم رفته . هنوز هم نیومدن. 

چند روز پیش با داداش متاهلم حرف هایی پیش اومد که رسیدیم به درد دستم  و بش گفتم که خیلی اذیتم.  امروز با خانمش اومده بودن ناهار . و کلی قربون صدقه م رفت که چرا زودتر بش نگفتم . چرا کم و کسر که دارم چیزی نمیگم . منم گفتم تو خودت گرفتاری و من دوس ندارم باری بشم . آخه راستش زنش یه سری ایرادهایی داره . مثلا قبول نمیکنه داداشم به ما پولی بده . اگرم داداشم عیدی میده دزدکی این کارو میکنه .

اخلاق خاصی داره نمیخوام غیبتش کنم . خلاصه گفت یه نوبت دکتر شیراز برا خودش که داره ، منم میبره . بش گفتم من که نمیتونم برم. ..

من برادرهای خیلی خوبی دارم . خداییش هم خیلی دوسم دارن و همیشه یه جور ویژه بودم براشون.  اما هرکدوم به دلایلی خب نمیتونن اونقدر کاری برام بکنن.  ولی سعی میکنن بم محبت کنن .

خلاصه کلی ازم گله کرد که باید از کم و کسری هات،  چه مادی چه معنوی بم بگی و گفت تو به گردن من حق داری و من تا جایی که بتونم درخدمتت هستم .

من خدا را بابت داشتن برادرهای به این خوبی شکر میکنم .

اما من هیچ وقت تو زندگیم یاد نگرفتم باری رو دوش کسی بذارم . حتی ریالی ازشون توقع نداشتم و ندارم . جایی هم که واقعا گیر کردم ترجیح دادم از دوستی بگیرم. 

راستش شاید نداشتن یه حامی یه تکیه گاه مردونه باعث شده یاد بگیرم رو پای خودم بایستم و دست مادی یا معنوی جلوی کسی دراز نکنم . یاد نگرفتم بگم میخوام یا بگم بده یا بگم برام فلان کار کن . اصلا درخواست و اجابت درخواست رو تمرین نکردم . همیشه تو زندگیم جای یه پدر یه مرد که دستش بزنه به سینه و بگه من هستم ، رو خالی داشتم . برای همین حتی به داداشام هم نمیگم .

خدا بشون سلامتی بده . بارشون رو زمین نیفته من هیچی نمیخوام .

نظرات 6 + ارسال نظر
مرجان جمعه 20 مهر 1397 ساعت 02:19

اینهمه روپای خودت وایمیستی ستودنیه ولی حتی اگه مردم باشی کم میاری باور کن ما زنا نمیتونیم عزیزم
راستی عزیزم من گیج شدم اسم شما عسل هست یا ساره واقعا حافظه بدی دارم

من اصلا کمک دیگران رو نفی نمیکنم اما زبونم نمیچرخه بگم کمک کنید . میگم طرف خودش میفهمه . اگرم نمیفهمه که هیچ دیگه .
اسم وبلاگی من ساره هست عزیزم. فقط شما بودی به من میگفتی عسل، منم تعجب میکردم اما هرچی صدا کنی عزیزی

مریم پنج‌شنبه 19 مهر 1397 ساعت 22:52

سلام عزیزم.مدتی مسافرت بودم از قم برایت پیام گذاشتم اما نمیدانم چرا ثبت نشد پیام بلند بالایی بود فقط بگویم برایت خیلی دعا کردم ممنونم که جویای احوالم هستی.زندگی همانطور هست و هیچ فرقی نکرده جز ابنکه برادر شوهر پول های باد اورده اش را دلار خریده و حالا دلار ارزان شده و ما....ولی خوشحالم که حال تو بهتر هست عسل بانو از خواهر بزرگترت بشنو وابستگی ات را به خانواده کمتر کن به خودت بیشتر اهمیت بده نه اینکه خانواده ات را رها کنی اما خودت در الویت باش بخدا کسانی که اینکار را کرده اند موفق تر بوده اند.دعایت مبکنم که ان شاالله دعایم حداقل برای خواهر کوچکم اثر گذار باشد.

زیارت قبول باشه مریم جان . امیدوارم همیشه خوب باشی . مشکل مالی حل میشه انشاءالله.
من خیلی سعی میکنم مستقل بشم اما با این درآمد و مسئولیت هایی که گردنمه کارم خیلی سخته و شاید نشدنی

ریحانه چهارشنبه 18 مهر 1397 ساعت 15:42

دختر با حرف نزدن اشتباه میکنی. چی بگم والا. داری اشتباه میکنی خوب.

دکتر هم حالا برادرت میره، یه جلسه با اون برو.بفقیشو نرو!


بعد ویلچر کمکشون نمیکنه؟ ویلچر دارن یا باید بخرن؟

خواهرم ویلچر داره . ویلچرش معمولی . با ویلچر که نمیتونم بنشونمش.

ریحانه چهارشنبه 18 مهر 1397 ساعت 00:28

دکتر را هم حتما برو. یه روز تو رو نداشته باشن بهتر از اینه که خدایی نکرده یک ماه دیگه بفهمی دیگه نمیتونی کمکشون کنی. و اینجوری تا اخر عمر نداشته باشنت!

حتما برو. معمولا قرص غضروف ساز و کلسیم میدن. دوست من کاهلی کرد. الان یک ساله درگیر هست و بنده خدا مدتی زمین گیر شد. اون زانوش اینطور شده بود.

من چند سال پیش دوره درمان گذروندم. دارو و آمپول و ام آر آی و عکس و فیزیوتراپی . خیلی هم بهتر شدم خیلی . ولی الان یه مدت که کارام زیادتر شده دوباره دستم داره درد میکنه . همین که خواهرم از جا میکشم بشینه دردم تشدید میشه . نمیدونم چی کنم . برای دکتر فعلا نمیدونم . آخه برو بیا زیاد داره منم که همش باید تنها برم بیام .

ریحانه چهارشنبه 18 مهر 1397 ساعت 00:24

اشتباه بزرگی میکنی. کمک گرفتن از خانواده باعث مهر و محبت میشه. کما اینکه وقتی تو دوستی دو نفر به هم کمک میکنن باعث قوی شدن دوستیشون میشه. تو با این کارت ریشه های خواهر برادری را اروم اروم خشک میکنی. پول نگیر. ولی حتما حتما از مشکلاتت حرف بزن. هم مادی هم غیر مادی. ولی تاکید هم بکن پول نمیخوام‌.

نه بابا ریشه خواهر برادری اینجوری قطع نمیشه . باور کن هیچ کدوم از حال من بیخبر نیستن اما یکی به رو خودش میاره یکی نه . هرکس هم پشت گرفتاری هاش قایم میشه . همه شون مثل هم نیستن متاسفانه گاهی درک یه کلمه از دردهات رو ندارن

محسن از دنیای دوست داشتنی سه‌شنبه 17 مهر 1397 ساعت 23:38

ساره من خودم دقیقن همطوری هستم.دقیقنا! عمرن به کسی نمیگم کاری بکنه برام.تا این اواخر که هی مجبور شدم رو بزنم این ور اونور اصلن به کسی نمیگفتم چی میخام.حتی سرباز که بودم نمیرفتم مرخصی بگیرم! هر 70 روز که قانونن باید مرخصی میدادن میرفتم مرخصی اصلن زودتر نمیرفتم.تا حالا تو عمرم وام نگرفتم حتی.سر کار که باشم اگه لازم باشه 20 بار از رو نردبون بیام پایین چیزی رو بردارم میام ولی به کسی نمیگم بهم بده.بالای 20 ساله کسی لباسام نشسته.بدم میاد کسی غذا برام بیاره.
اینا که میگم نمیخام بازیه "من بدبخترم" رو باهات شروع کنما! میخوام یچیزی بهت بگم که خودم بهش عمل نمیکنم ولی واقعیت داره.
یجایی یکی نوشته بود کسایی که خودشون سعی میکنن همه مشکلات زندگیشونو حل کنن یروز چشم باز میکنن میبینن مثل خری بودن که خودش تنها سنگ اسیابو میچرخونه!
اونموقه که خدندمش گفتم چقد مسخره! چه ربطی داشت اصلن.پیش خودم گفتم این یارو حتمن دور و برش پر از دوس و رفیقه اصلن حالیش نیس بیکسی چیه که ایطوری گفته.
بعدها که یادم بهش افتاد دیدم خیلیم بیخود نبود.اگه قراره تو جمع زندگی کنیم و به بقیه سود برسونیم و به خاطرشون از راحتی و منافع خودمون بزنیم چرا از اونا توقع نداشته باشیم همین کارو برای ما بکنن؟!
من خودم به این چیزی که گفتم عمل نمیکنم ولی درسته

اصلا حرف سر این نیس که کی بدبخت تره محسن آقا حرف سر اینه که یاد نگرفتیم به کسی تکیه کنیم یا توقع داشته باشیم. من والا ترجیح میدم همون خر آسیاب باشم تا منت کسی به سرم باشه . همونطور که گفتم همه از حال من خبر دارن پس خودشون پیش قدم بشن برای محبت و دستگیری. اگرم به رو خودشون نمیارن که معلوم میشه حرف زدن من هم فایده نخواهد داشت . کمک باید از دل طرف بیاد نه از درخواست من .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد