...

کاش کلاسام زود شروع بشن . تو خونه عذاب کشیدنم بیشتر شده .

نگاه های پر از تنفر مردی به اسم پدر .

خستگی از کارای طاقت فرسای خواهر و همه وظایفی که به هر دلیلی اضافه میشن ، همه و همه باعث میشه که دلم از همه شون زده و سیر بشه . و این هم باعث میشه از خودم بیشتر بدم بیاد .

خدا چرا با من و اهل این خونه اینقدر ناسازگاره .

دلم میخواد خودکشی کنم چون مرگ ازم خیییییییلی دوره .

تمام ظهر تا شب رو بیکار میشینم تا وقتی شام آماده کنم ، هیچ کاری تو این فاصله نمیتونم بکنم چون آقا به همه چیز کار داره و میخواد ایراد بگیره و سرکوفت بزنه .

باورتون نمیشه چقدر از درون خالی و پوچ شدم و کم طاقت .

نظرات 6 + ارسال نظر
نل چهارشنبه 11 مهر 1397 ساعت 01:58

وای که چقدر ناراحت میشم وقتی از پدرت میگی، این یه درد مشترکه بین میلیون ها دختر ایرانی، یاد بابای خودم میفتم :(
از خدا برات آرامش و دل شاد میخام هرچه زودتر

آره خیلی بد . منم خیلی ناراحت میشم وقتی یکی تجربه مشابه م داره . دلم خیلی میسوزه.
همچنین عزیزم شما هم در آرامش باشی

Reyhane R پنج‌شنبه 5 مهر 1397 ساعت 08:59


کلاسات از کی شروع میشه دوباره؟

والا گفتن 10 مهر . ولی هیچ وقت تاریخی که میگن شروع نمیشه .

مرجان چهارشنبه 4 مهر 1397 ساعت 14:04 http://mah-va-man.blogfa.com

از ته قلبم برای آرامشت دعا میکنم انشاله بزودی هوای دلت بهاری بشه

مرسی مرجان عزیز

زهرا چهارشنبه 4 مهر 1397 ساعت 12:38

سلام عزیزم
بهت پیشنهاد می کنم حتما بری پیش مشاور. حتی اگر مشکل مالی داری پیش مشاورهای رایگان بهزیستی برو. بحث خودکشی حتی شوخیش هم خطرناکه چه برسه به عنوان یک گزینه
حتما حتما برو. شاید گزینه های دیگه ای باشه که تو تا حالا بهش فکر نکردی. شاید یه مدت تو نباید باشی تا خواهرت به فکر بیفنه خودش یه کاری برای زندگیش بکنه

ممنون زهرا جان . مشاوره های پرهزینه کلی رفت و آمد داره ، تازه اگه نتیجه بدن . بهزیستی که بماند . فکر نمیکنم تاثیری داشته باشه . مشکل من اونقدر بزرگ شده که خود خدا هم نمیدونه چطور جمعش کنه . نمیتونه سه چهار تا مریض تو یه خانواده رو یه جا شفا بده . نمیتونه بخت منو باز کنه . نمیتونه آقا رو هدایت و دل رحم کنه . نمیتونه شرایط شخصی و فیزیکی منو تو سن 36 سالگی عوض کنه .
خواهرم حتی در حد یه رعایت زمانی هم با من همکاری نمیکنه . همه دنیاش شده اون گوشی و اینترنت. اصلا گاهی شک میکنم که به مشکلش هم فکر میکنه؟؟؟

محسن از دنیای دوست داشتنی سه‌شنبه 3 مهر 1397 ساعت 23:46

•_•
تا پارسال وقتی کسی میگفت میخام برم خودمو بکشم کاملا بی تفاوت بودم تو دلوم میگفتم برو بکش خوب! اینقدر تو این مدت اتفاقای مختلف افتاد که دیگه ایطوری نیستم و جدی میگیرم.
حالا خودمم یه راه قطعی و حتمی برای خودکشی طراحی کردم که به عنوان راه در رو ازش استفاده کنما ولی بازم...
بی خیال حالا
عکس پست قبلیتو هی نگا میکنم احساس میکنم دیوارای حیاططون بلند تر از حد معمول باشه.
شیراز همچی آش دهن سوزیم نیستا! خودمم دوسش دارم فک میکنم بهترین شهر ایران باشه چون نه بزرگه نه کوچیکه نه شلوغه نه خلوته نه گرم نه سرد نه شرجی نه خشک نه محروم نه مهاجرپذیر... کلن حد وسطه ولی نه اینقدر که زندگی کردن توش ارزوی کسی باشه.که خوب البته شاید چون من اینجا زندگی میکنم ایطوری میگم.
فکرشو کن 88 تا 98 ... ده سال گذشت.اونموقه چقدر دور بود. اگه سال 88 بهم میگفتن فکر میکنی 10 سال دیگه زندگیت چطور باشه قطعن این گوهی که الان توش هستم رو پیشبینی نمیکردم. چقد ناچیز و ظعیف هستیم در برابر سرنوشت.
میخام بگم من وقتی ایطوری مثل الانه تو میشم میرم راه میرم تو هم برو پیاده روی که یادم میاد نمیتونی :|
بیا پادکست فردوسی خوانی امیر خادم سرچ کن بشین اونو گوش بده.هدفون بزار تو گوشت بشین داستانا رو تصویر سازی کن.کیف داره.من که خوشم میاد.داستانای حماسی دوست دارم هیچوقط شاهنامه نخونده بودم حالا میبینم چقدر قشنگه.

من هنوز به اون حد از خریت خودم نرسیدم که دست به خودکشی بزنم . اما بارها بش فکر کردم . حتی راه های امن رو سرچ کردم . تنها چیزی که مرددم میکنه حرف ناموسی یه مشت آدم بی انصافه که بعد از مرگم پیش میارن.
ولی اگه راهت رو بم بگی ممنونم.
درمورد شیراز راست میگی انگار همه چیزش با تعادل جور شده . خیلی خوب توصیفش کردی . گاهی فکر میکنم کاش اون وقت که شیراز بودم باهات آشنا میشدم و کنجکاوم ببینم چه شکلی هستی و میگفتم یه بار بیای همو ببینیم.
تو یه شخصیت شاعر و فوق‌العاده عاقل داری و یه شخصیت انتقام جو . گاهی نمیتونم تصور کاملی ازت بدست بیارم .
پادکست ها رو اولین فرصت چک میکنم . ببینم فرج زندگی من کجاست .
ممنون از محبتت

مریم سه‌شنبه 3 مهر 1397 ساعت 23:33

سلام عسل باورت میکنم چون خودم نمونه اش را دارم خودت را نجات بده چون اکر نجات ندهی سرنوشتی مثل من خواهی داشت من هر روز صبح و شب یکبار برای همه چیز که حتی تقصیر کس دیکری است فحش میخورم عزیز دلم خودت را نجات بده.سوالی مدتهاست دلم میخواهد از شما بپرسم البته اگر فضولی نباشد و شما هم دوست داشته باشید جواب دهید معلولیت خواهر و برادر شما تا چه حد و چه شکلی است. ممنون دعایت میکنم اما اگر اثر گذار بود سی سال است که دعا میکنم نمیدانم چرا خدا با من قهر کرده

سلام مریم عزیز ممنون بابت حضورت . اصلا راهی برای نجات نمونده . والا خواهرم متولد 52 هست و از سال اول دبیرستان افت بدنش شروع شد . طوری که تعادل نداشت باید کسی کنارش راه میرفت و اون باش راه بره . و متاسفانه از اونجا که راحت طلبی هایی هم داشت و دل خوش به حمایت های اطرافیان بود . کم کم زمین گیر شد بعد بازم بدتر شد و حتی نتونست از حالت دراز کش به نشسته بیاد . خیلی هم خودش مقصر بود . من هر بار تذکر میدادم میگفت تو جوش خودت رو میزنی که بارم روت سنگین تر میشه . حالا حتی برای نشستن روی لگن هم من باید کمکش کنم و خیلی چیزای دیگه . داداشم هم دقیقا یادم نیست اونم متولد 58 و تقریبا از وقتی دیپلم گرفت عوارضش بیشتر شد ولی خوبیش اینه که اون با همین اوضاع تا حالا هنوز راه میره و توالت و حمام خودش میکنه . فقط برای بلند شدن من باید کمکش کنم که رو بالابر برقی که خریده بشینه و با اون سرپا بایسته. البته یه سالی هست که این بالابر رو خریده . قبلا به دردسر و کلی کمک من یا داداشم سرپا میشد . ولی همین که توالت و حمامش خودش میکنه کلی جای شکر داره .
متاسفم که تو هم حالی شبیه من تجربه میکنی خدا انگار با خیلی ها قهره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد