پارسال تقریباهمین حول و حوش بود که تصمیم گرفتم برم نقاشی . حالا یه سال شد از شروع کاری که عمری منتظر ایجاد شرایط ایده آلش بودم . و البته ایجاد نشد تا خودم تصمیم گرفتم و رفتم . از پاستل گچی و آبرنگ و یه تابلو رنگ روغن شروع شد و تا الان با طراحی و آموزش حرفه ای ادامه پیدا کرد .
لذت هر مرحله ش و حتی هر خریدش خیلی دلنشین بود و خوشحالم که همت کردم و دیگه منتظر معجزه نموندم. سختی های زیادی هم داشتم و هنوزم دارم . چه از نظر هزینه ها و چه اطرافیان. و بیشتر مشکل اطرافیان بودن که خب یه جوری مانع کار راحت تر من میشن . من هنوزم وسایل کارم رو از آقا دزدکی میبرم میارم . ولی بقیه اوکی هستن .
امروز روز اول خونه نشینی م بود . میره میاد بم چشم غره میره . نمیدونم از جونم چی میخواد . صبح رفتم کلاس نقاشی و یه طرح جدید چشم رو شروع کردم . فردا هم مجبور شدم به جای یوگا برم خصوصی. چون جرات نکردم بگم میخوام برم خصوصی. چون میگفتن تو که گفتی کلاسات تموم شده . البته بازم فقط مشکل آقاست . گفتم فرصت خصوصی رو از دست ندم . یوگا رو فداش کردم .
آفرین که هیچی مانع پیشرفتت نمیشه
بهت افتخار میکنم
ممنون عزیزم
تحسین میکنم اینهمه اراده ای که داریدو موفق باشی و بدرخشی
ممنونم