روز بی کلاسی

پارسال تقریباهمین حول و حوش بود که تصمیم گرفتم برم نقاشی . حالا یه سال شد از شروع کاری که عمری منتظر ایجاد شرایط ایده آلش بودم . و البته ایجاد نشد تا خودم تصمیم گرفتم و رفتم . از پاستل گچی و آبرنگ و یه تابلو رنگ روغن شروع شد و تا الان با طراحی و آموزش حرفه ای ادامه پیدا کرد .

لذت هر مرحله ش و حتی هر خریدش خیلی دلنشین بود و خوشحالم که همت کردم و دیگه منتظر معجزه نموندم.  سختی های زیادی هم داشتم و هنوزم دارم . چه از نظر هزینه ها و چه اطرافیان.  و بیشتر مشکل اطرافیان بودن که خب یه جوری مانع کار راحت تر من میشن . من هنوزم وسایل کارم رو از آقا دزدکی میبرم میارم . ولی بقیه اوکی هستن .

امروز روز اول خونه نشینی م بود . میره میاد بم چشم غره میره . نمیدونم از جونم چی میخواد . صبح رفتم کلاس نقاشی و یه  طرح جدید چشم رو شروع کردم . فردا هم مجبور شدم به جای یوگا برم خصوصی.  چون جرات نکردم بگم میخوام برم خصوصی.  چون میگفتن تو که گفتی کلاسات تموم شده . البته بازم فقط مشکل آقاست . گفتم فرصت خصوصی رو از دست ندم . یوگا رو فداش کردم .


نظرات 2 + ارسال نظر
تیلوتیلو دوشنبه 26 شهریور 1397 ساعت 12:15

آفرین که هیچی مانع پیشرفتت نمیشه
بهت افتخار میکنم

ممنون عزیزم

مرجان یکشنبه 25 شهریور 1397 ساعت 01:53 http://mah-va-man.blogfa.com

تحسین میکنم اینهمه اراده ای که داریدو موفق باشی و بدرخشی

ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد