دلم برای اینجا تنگ شده بود.  اما حرف گفتنی نداشتم که بنویسم .

معمولا از حال و احوال و مشغله های خودم و خانواده م مینویسم.  کمتر پیش اومده راجب دوستام بنویسم . دوستای خیلی خوبی دارم   .

میخوام دو تا موضوع رو مطرح کنم . یکیش اینه که هر کدوم از دوستام چه تو آموزشگاه چه تو یوگا چه نقاشی خیلی پیش میاد که ازم میخوان باشون برم بیرون اما من به دلایلی که شما میدونید و بعضی از این دوستان هم میدونن بیرون رفتن خیلی برام راحت نیست.  نمیشه هم به همه بگم که پدر سخت گیری دارم . حس میکنم ضایع میشم . اینجور وقتا نمیدونم چی بشون بگم . همین دیشب یکی از همکارام ازم خواست که این هفته یه روز اوکی کنم بریم بیرون منم بش گفتم تا ببینم چی میشه. .. واقعا توش میمونم . فعلا هم بخاطر حجم کار آموزشگاه و نبود نیروی آزاد برای جایگزین شدن ، نمیتونم حتی یه ساعت مرخصی بگیرم .

موضوع بعدی هم راجب مادر یکی از شاگردای خصوصیمه که تقریبا دو سال باشون رفت و آمد داشتم برای تدریس و رابطه مون تا حدی دوستانه شده بود . امروز فهمیدم دو ماه پیش تو یکی از جاده های شمال که طوفان میشه یه درخت رو ماشین شون میفته و گردن این خانم میشکنه و حالا تو تخت افتاده و تحت درمان خصوصی فیزیوتراپی تو تهران . به حدی ناراحت شدم که فقط خدا میدونه . ذره ذره وجودم درد رو احساس کرد . شاید اگه مریض داری نمیکردم تا این حد حالش رو نمیفهمیدم. 

گفتم از امروز روزی صد صلوات براش بخونم بلکه حالش زودتر خوب بشه . نخاعش مشکل پیدا کرده و حالا حتی دست و پاش نمیتونه حرکت بده . خانم قدبلند و خوش هیکل . خودش رانندگی میکرد و فعال بود . حالا زمین گیر شده . واقعا نمیدونیم یه دفعه از کجا برامون میاد .

از خدا میخوام که حالش زود زود خوب بشه. 


امروز بازم رو طرحم کار کردم و دیگه برش داشتم تا شنبه استادم دیگه نهایی ش کنه .

دلم خیلی خرید وسایل تحریر و نقاشی میخواد . دلم یه جعبه چوبی با در قفل دار میخواد که خیلی بزرگ نباشه و وسایلی که مال کار طراحی مه و الان استفاده ندارن بذارم توش . اگه وقت کنم برم بازار پیدا کنم میخرم . باید یه کادوی تولد هم برای خواهرم همون مادر جوجه فلفل دلمه ای، بخرم .  دلم یه جا مدادی رنگی و جا دار خوشکل میخواد . دلم خرید لوازم التحریر و نقاشی میخواد فعلا نه چیز دیگه .

خریدهای اجباری دیگه ای هم مثل فیس واش و تونر و ضدآفتاب هم تو لیستم هست که نمیشه متاسفانه ازشون فاکتور گرفت . ولی شاید فعلا نتونم همه رو باهم بخرم . دو تا کلاس تموم شده دارم که منتظرم پول اونا بدن که بتونم خرید کنم .

دلم هنوز هم رهایی میخواد .

دلم بارون میخواد .

دلم کلبه چوبی میخواد .

دلم دریا میخواد ، رود میخواد .

دلم خدا رو میخواد. 

نظرات 2 + ارسال نظر
تیلوتیلو شنبه 23 تیر 1397 ساعت 09:51


چقدر تو پر از انرژی هستی
منم دلم خیلی چیزا میخواد به همین لیست خواسته ها و دلخوشکنک ها زنده ام

من انرژی م از شما میگیرم عزیزم

ریحانه پنج‌شنبه 21 تیر 1397 ساعت 22:18

من هستم. کمی درگیرم. سر کار میخونمت چون بهم انرژی و لبخند هدیه میدی. ولی نمیتونم کامنت بزارم اونجا

وای خیلی خوشحالم کردی . خدا قوت ریحانه عزیزم. میدونی خاص دوست دارم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد