یه هفته ست که بازم مشغول کار ترجمه بودم . خدا را شکر تو آذر و این هفته اول دی سه تا کار ترجمه گیرم اومد که تا حدی به هزینه هام کمک کرد . شکر خدا که میدونم اون برام فرستاده .
تابلو رنگ روغن از فردا میره تو دوره سوم . تازه داره خودش رو نشون میده و خیلی دوسش دارم. کار طراحی هم با سیاه قلم شروع شد اما این هفته نتونستم کاری کامل کنم. ترم زبان تموم شده البته از زبانکده اولی و منتظر استارت مجددم.
اخبار تلخ و بد از رسانه ها خیلی آزارم میده . ولی کاری از دستم بر نمیاد . خدا عاقبت همه مون رو بخیر کنه .
خوش به حال اونا که رفتن ...
هیچی درست و به جا نیس .
تابستون جهنمی زمستون امسال هم عین بهار و تابستونه.
چند شب درست خوابم نمیبره. ما تابستون بسیار گرم و سختی رو پشت سر گذاشتیم و با این اوضاع زمستون به نظر میاد که تابستون سخت تر و بدتری خواهیم داشت . روزهای آینده ترس به دلم میندازه. ولی میخوام خودم رو تو حداقل لذت های زندگیم غرق کنم تا کمتر درد بکشم.
برات بهترین حال زندگی رو آرزو میکنم.
این گرمی هوا تو زمستان حکمت داره!!
تو این چند ساله کارتون خواب و بی سرپناه زیاد شده!
مخصوصا الان که زلزله زده های عزیز و دردمند هم بهشان اضافه شدند!!
خدای خودش هوای بنده هاشو داره حتی اگر بنده هاش هوای همدیگر را نداشته باشند.
خدا به همه رحم کنه . واقعا زندگی سختی شده . بر خدا توکل