دلم باز گرفته. ..

خیلی دلم گرفته.  حال ذهنی و فکری م خیلی خرابه.

چند بار اومدم که بنویسم ولی دراومدم و آخرش اومدم .

تازه این اول شروع دلتنگی و بی حوصلگی منه . چون این هفته ترم تموم میشه و تا نیمه دوم مهر کلاس ندارم و تو خونه خیلی بم سخت میگذره.

دلم برا چیزایی گرفته که دیگه گفتنش فایده نداره .

دلم یه دوست نزدیک میخواد که برم پیشش چند روز .

با هم کلی حرف بزنیم و تفریح کنیم . دلم میخواد برم شیراز اونم تنها .

دلم ........... میخواد . اما دیگه بقیه  ش نمیگم چیه . چون اینجا هم گفتنش آرومم نمیکنه   .

حس میکنم قلبم ورم کرده داره میترکه. 

هیچ کس از حال دلم خبر نداره .

نظرات 2 + ارسال نظر
طلوع ماه شنبه 18 شهریور 1396 ساعت 10:50 http://mmnnpp.blog.ir

میگن یه روزی خدا خسه شد گفت همه بیان جمع بشن کارتون دارم.ملت اومدن خدا گفت اقا خیلی بهم گفتین مشکلاتتون حل کنم خسه شدم! هرچی مشکل دارین بریزین این وسط ببینم!ادما مشکلاتشون ریختن خدا گفت گفت حالا هرکدوم که خودتون میدونید تحملش براتون راحت تره بردارید برید. ادما مشکلات همدیگه رو دیدن هر کدوم گفتن اوه! بیزا مال خودمو بردارم مال بقیه سخت تره که :|
من فقط دلوم 1 چیز میخاد.بخدا 1 چیز میخام فقط ولی نمیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد