دلتنگ زمستونم. ..

خیییییییلی دلم برا زمستون تنگ شده .

دلم میخواد مثل یه آدم به آغوش بگیرمش و بغلش کنم محکم به خودم فشارش بدم .

عاشقشم.

باور نمی کنید دلتنگی و احساسم به زمستون و حتی پاییز مثل حس عشق یه آدم به آدم دیگه ست .

خیلی مشتاق اومدنش هستم .

دلم میخواد وقتی اومد نهایت لذت رو کنارش ببرم .

وجودم رو ازش سیراب کنم . چون به چشم بر هم زدنی میره تا 9 ماه دیگه برنمیگرده. 

زود بیا که خیلی دلتنگتم.  زود بیا که دیگه تحمل دوری ت ندارم . زود بیا و من رو در آغوشت بگیر .

زود زود بیا ...

وقتی بیای میدونم با دستانی پر از نوبرانه میای . نوبرانه خنکی و سردی و بارون . وای که چقدر قدم زدن زیر بارون رو دوس دارم .

وای که چققققققققققدر من امروز دلتنگم.

نظرات 2 + ارسال نظر
تیلوتیلو سه‌شنبه 14 شهریور 1396 ساعت 14:08


من همه فصلها را دوست دارم
اما میدونم اونجایی که هستی تابستون و بهار زیادی پررنگ و گرم هستند و هوای خیلی گرم اذیتت میکنه

من از تابستون عاشق میوه هاشم . قربانت

محسن از دنیای دوست داشتنی جمعه 10 شهریور 1396 ساعت 13:35

اصلن فکر نمیکردم دیگه از روزمره نویسا کسی مونده باشه.خودمو آخرین نفر میدونستم که هر از گاهی میاد تو وبلاگش بدون امیدی به خونده شدن چند خط مینویسه و میره.چقدم خوب مینویسی.خاطراتت مثل نوشته های داستانی یه خط داره که میشه دمبالش کرد و توصیفات قشنگه.
میخاستم زیر یه پست شادت کامنت بزارم ولی پستای قدیمی نظراتش بسته بود.خیلیاشو خوندم.اگر اینکه بدونی کسی حرفتو میشنوه و براش ارزش قایل میشه بهت حس خوبی میده پس خوشحالم که کامنت میزارم.
به خاطر سختیایی که تحمل میکنی متاسفم.این تعارف نیست.این یه حرف کلیشه ای نیست.واقعیه.نظرمه.قلبن متعسفم. ولی قانونش اینه.فواره چو سر رفت فرو میریزد.این چیزیه که از بچگی بهمون گفتن.هیچ چیزی تا ابد ادامه پیدا نمیکنه.باید ایطوری باشه.بدبختی یا خوشبختی هر دو باید تموم بشن و جاشونو بهم بدن.وقتی این حرفا رو به خودم میزنم خودم میگه خفه شو باووو پ کی قراره خوشبختی ما بیاد لعنتی! ولی من هنوزم حرفامو تکرار میکنم.دیگه نمیدونم بهش اعتقاد دارم یا نه.دیگه مطمعین نیستم.نمیدونم کی ممکنه خوشبخت بشم.نمیدونم وقتی بهش برسم ایا دیگه لازمش دارم؟!! ولی هنوزم همون حرفا رو میزنم.منتظر یه اتفاق خوبم.هرچند ...
ادرستو زدم تو فیدلی بازم میام.

سلام ممنون از اینکه نوشته های منو خوندید . خوشحالم که خوشتون اومد. نوشته هام پر از درده. امیدوارم حالتون رو بد نکنه. زندگی خیلی سخته . نمیدونستم کامنت ها بسته ست. باید تنظیمات چک کنم ببینم چشه . امیدوارم شما هم به چیزی که دوس دارید برسید. ممنون از همدلی و همدردی تون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد