سلام به همه دوستان خوبم.

نبودم و ننوشتم چون به قول دوست گرامی م تو جریان زندگی غرق شدم . روزها مثل همیشه سر میشن .

تلاش زیادی میکنم که حالم بهتر باشه .

فقط موضوع مهم قابل عرض عقد پسرخواهرم بود که حقیقتا خوشحالم کرد اما من نتونستم برم . چون باید بخاطر ناهار و تنها بودن خواهر برادرم باید پیششون میموندم.  بعد از ناهار هم کسی پیدا نشد که من باش برم . خیلی آنروز دلم گرفت و تو تنهایی خودم چند قطره اشک ریختم .

ولی بعدش که خانواده م برگشتن از تعریف هایی که کردن لذت بردم .

دارم خودم رو آماده میکنم برای روز عروسی.  البته معلوم نیست فعلا کی باشه. اما من از حالا فکر انتخاب مدل لباس و دوخت اون هستم.

نظرات 3 + ارسال نظر
طلوع ماه دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت 20:41 http://mmnnpp.blog.ir

سلام.
مبارکشون باشه.خوشبخت بشن الهی.
چرا اآخه تو نرفتی؟
نمیشد اونا رو هم ببرید؟

مرسی . نه نمیشد عزیزم

فرساد دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت 13:47

عالیه مبارک باشه
انشالله همه غیبت ها دلیل شاد داشته باشه

ممنونم

تیلوتیلو دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت 09:35

سلام
آرزو میکنم به زودی از خوشی های بیشتر و بیشترت بنویسی
هنوزم زندگی را به خودت سخت میگیری؟
هنوزم داری بیش از حد توانت فداکاری میکنی؟
عمرگران میگذرد...

سلام تیلو جان . بله هنوزم راهی ندارم که بارم سبک تر کنم . هنوزم دارم هی جور میکشم راه نداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد