همه سوالها جواب دارند ...

همه سوالها جواب دارند غیر از این سوال .

چه وقت عمر من تموم میشه ؟

نظرات 4 + ارسال نظر
س سه‌شنبه 17 مرداد 1396 ساعت 10:16 http://dirtywardrobe.blogsky.com

سلام ...

اما من دیدم کسی رو که حتی برای این سوال هم جواب داشت ..........پدر بزرگم!.... ایشون بعد از فوت همسرشون یعنی مادر مادرم ... خوابی دیدند که پشت جلد قرآنشون همون شب نوشتن...... که الان این قرآن پیش منه ........نوشتن که بهم گفته شد 11 سال و 3 ماه دیگه مهلت دارم ... انشاالله که با عاقبت بخیری و ایمان کامل از دنیا برم ........ و دقیقا هم 11 سال و 3 ماه بعد با یک سکته ی قلبی از دنیا رفتند....
البته اینکه آدم بدونه کی میمیره ... به نظر من ...اصلا چیز خوبی نیست ... انگیزه ی زندگی از ادم گرفته میشه ...یا هرچی به اون تاریخ نزدیک میشه ... ممکنه بترسه یا از همون اول ناامید بشه .....مگه افرادی مثل پدربزرگ من ... که عارف و غرق خدا بودن درکل زندگی شون...
زندگی هر کسی رو ببینی ...در حد و اندازه های خودش مشکل داره ...بخصوص در وضعیت بد و مشکل امروز جامعه ی ایران ... و این کاملا به خوده آدم بستگی داره که ........ روحیه اش رو ببازه یا حفظ کنه ... امیدوارم تو از دسته دوم باشی و ...قدر جووونی ات رو بدونی ....... فقط هم سن های من درک میکنن که بابت برگشت جووونی .. هرکاری حاضرن بکنند... اما متاسفانه امکان پذیر نیست ...
برقرار باشی و دلشاد...

سلام دوست عزیز. همه حرفات درست . اما نمیدونم وقتی کم میارم دیگه تحملم تموم میشه. دلم میخواد نباشم دلم میخواد بمیرم. میدونم که ناشکرم. صبح های زیادی وقتی بیدار شدم گفتم وای من که باز زنده م . انگیزه و امیدی ندارم. اما هر چقدر هم کم بازم تلاش میکنم

فرساد شنبه 7 مرداد 1396 ساعت 13:13

سلام دوست عزیز
همیشه راحت ترین راه بهترین راه نیست. خودکشی و یا قهر، اولین گزینه ها هستن که در مواجهه با مشکلات به ذهن آدم می رسه
اما مبارزه کردن و ادامه دادن، همیشه سخت به نظر می رسه
اما باور کن دردی که حسرت مبارزه نکردن داره،‌قابل مقایسه با سختی مبارزه کردن نیست

تصور کن روزی که در زندگیت مشکلات امروز حل بشه،‌همیشه با افتخار اعلام می کنی،‌من بودم که این سختی ها را تحمل کردم
من نقشم در زندگی به خوبی بازی کردم
با اعتماد به نفس با همه حقایق زندگیت روبرو می شوی

سلام خوبی شما. بخدا من خیلی تلاش میکنم که خوب زندگی کنم . شما درست میگید

مریم جمعه 6 مرداد 1396 ساعت 23:31

بازم سلام عزیزم.من توصیه ام به تمام دختران خوب میهنم این است چون تجربه ای است که نمی توان از ان به راحتی گذشت عزیزم میدانم سختی میکشی میدانم مردم چه طعنه هایی میزنند میدانم خیلی ها بدون تفکر همه چیز میگویند اما توکل کن عزیزم خدا نکنه به جایی ادم برسه که همان شکنجه گاه منزل پدری را ترجیح بدهد ناشکری نکن حتما حکمتی هست من فردا ان شاالله جایی میرم حتما دعایت میکنم ببین عسل ازدواج درست تنها راه نجات هست پس در دعاهات یک مرد واقعی راطلب کن من هم همین را برایت میخواهم چون بعدا تنها خودت نیستی بچه هایت هم هستند.بازم ان شاالله منتظر خبر خوب هستم فردا حتما دعایت خواهم کرد.

ممنونم مریم جان عزیز . مرسی از دعات . من زیاد به ازدواج مثل قبل اهمیت نمیدم . اما پدر دست میذاره رو زخمم همیشه و این منو داغون میکنه

مریم جمعه 6 مرداد 1396 ساعت 22:31

سلام دختر صبورم.خدا نکنه این چه حرفی هست میزنی تو تازه اول راه هستی.میدانم زندگی خیلی سختی داری اما توکل کن ان شاالله بخت خیلی خوبی گیرت می اید و نتیجه سختی ها و زحمت هایت را خواهی دید عزیز دلم صبر کن من هم زندگی خیلی سختی داشتم و دارم اما اشتباه این بود که برای فرار از سختی زندگی خانه پدر تن به ازدواجی دادم که سی سال هست تقاص انرا پس میدهم عزیز دلم از خدا بخواه وصبر کن تا ان شاالله مرد زندگی نه نامرد زندگی نصیبت شود.بزار نثالی برایت بزتن یکی از فامیل نزدیک ما همه خواهرانش ازدواج کردند ولی این دختر نتوانست ازدواج کند ولی ناامید نبود حتی هر جا لباس نوزادی می دید و دوست داشت می خرید الحمدالله در سن بالا ازدواجی کرد که همه انگشت به دهان ماندند یعنی همسرش از هر لحاظ بهترین هست وکاری کرد که هیچ کدام از دامادهای فامیل برای همسرشان نکردند حتی مراسم عروسی فوق العاده کامل.ان شاالله روزی تو عزیزم باشد البته بزودی

سلام مریم خانم عزیز و بزرگوار. چقدر شیرینه وقتی بم میگید دخترم .... قند تو دلم آب میشه که یه خانم در حد مادری میاد و منو میخونه و سعی میکنه آرومم کنه . یه جور دلگرمی مادرانه که ..
مرسی که بهم سر میزنید. خدا بتون عمر با عزت و تن سالم بده الهی. ممنون برای همه چیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد