من و پست هفتگی

این هفته هر روز یه طوری شد که نتونستم بیام پای وبلاگ . یکی دو تا از کامنتها رو هم از طریق گوشی جواب دادم . اما پست گذاشتن با گوشی خیلی برام سخته اونم با رژه های دایمی آقا و متلک زدن هاش .

کلاس خصوصی این هفته را کلا کنسل کردن و گفتن دیگه نمیخوایم . اما پریروز زنگ زدن و گفتن برامون یه وقت بذار و هماهنگی ها را انجام دادیم . نمیدونید چقدر خوشحال شدم و خدا را شکر کردم که بازم فرصت پول درآوردن رو برام پیش آورد . آخه هنوز بدهکارم و تا حقوق بعدی آموزشگاه تقریبا دو ماهی مونده . بهر حال کلی سپاسگذاری کردم.

این روزها خوندن آیه الکرسی رو جزء اعمال روزانه و شبانه م کردم . یعنی مرتب میخونمش و زمان خاصی برا خودم نگذاشتم . زیاد هم ذکر یا ارحم الراحمین و یا ستار العیوب رو میگم . حس سبکی میکنم و امیدوارم عاقبت بخیر بشم . و البته برای همه دوستان و عزیزانم هم عاقبت بخیری میخوام .

دیروز بخاطر امتحانات بچه ها کلاس زبان تو آموزشگاه کنسل بود منم از فرصت استفاده کردم و رفتم پیش یه دوست قدیمی ، کلی حرف زدیم و خوش گذشت .

مربی یوگا باز همین هفته که گذشت ازمون خواست نفری یا شاخه گل برا خودمون بخریم و به سلیقه و با هنردست خودمون تزیینش کنیم . من که نمی تونستم این کارو کنم . چون باید کلی سوال جواب پس میدادم و متهم به خیلی چیزا هم میشدم از جانب آقا . خیلی فکر کردم که چه کنم حتی تصمیم گرفتم که آن روز رو کلاس نرم . اما یکی از بچه ها پیام داد و سر حرف باز شد و من گفتم هنوز نتونستم برم بخرم و شایدم کلاس نیام . گفت چرا؟ فقط بخاطر اینکه گل نخریدی ؟ گفتم بله . و اون گفت خب من میخوام برم برا خودم بخرم برا تو هم میخرم . منم خیلی خوشحال و سبک شدم از اینکه خودش لطف کرد و پیشنهاد داد و منم مجبور نشدم دلیل برا نتونستنم بیارم . خدا خیرش بده خودش برام گل رو خرید و از طرف من یه تزیین ساده هم کرد . و روز کلاس طوری داد دستم که کسی نفهمه .

اما من بازم حس بدی رو داشتم . برای یه کار قشنگی مثل گل خریدن این همه حرص خوردم و ناراحت شدم که چرا پدر من اینقدر از دنیا عقبه که حتی آدم یه گل برا خودش هم نتونه بخره . چرا اینقدر همه چیز رو سخت کرده و حاضر نیس بفهمه و درک کنه . هنوز هم تو دوران قجر و جاهلیت به سر میبره .

اصلا ولش کن من معمولا حرف ایشون که پیش بیات حرف زیاد دارم برای گفتن . عمده عمرم و فکرم رو ایشون با فضای تاریک پر کرده . و میتونم از این پست های تلخ پدرانه با موضوعات خیلی خیلی زیاد و متنوع هر روز اینجا ثبت کنم . اما سعی م بر اینه که زیاد رو این جنبه ها تمرکز نکنم و اونو از ذهنم پاکش کنم .

بذارین چند تا از تنوع های پست های پدرانه رو فقط از باب خنده براتون تیتر کنم بدون شرح :

پدر و دختر مجرد

پدر و کیف رو دوشی دختر مجرد

پدر و کفش دختر مجرد

پدر و مانتوهای دختر مجرد

پدر و شوهر نکردن دختر مجرد

پدرو بیرون رفتن دختر مجرد

پدر و حتی بیرون نرفتن دختر مجرد

پدر و کار تو خونه دختر مجرد

پدر و سواد و تحصیلات دختر مجرد

پدر وعادت  ماهیانه های دختر مجرد

.

.

.

.

.

.

.

پدر و نفس کشیدن دختر مجرد .

باور کنید خیلی هاش رو فاکتور گرفتم .  

من حالم خوبه . نگرانم نباشید.

نظرات 4 + ارسال نظر
زهرا دوشنبه 3 خرداد 1395 ساعت 00:34 http://khunamun.blogsky.com

گل خریدن خیلی خوبه. کلا هدیه واسه خودش بگیره ادم خیلی خوبه حالا هرچی.
کااااااش یه نفر جرات کنه و جلوی ظلم پدرت بگه نه!

چنین چیزی محاله

مینا جمعه 31 اردیبهشت 1395 ساعت 00:34

وبلاگ ندارم متاسفانه
ولی به دوستام هرروز سر میزنم و میخونمشون

این از خوبیته که به همه سر میزنی بدون اینکه وبلاگ داشته باشی یا حتی انتظار داشته باشی کسی بهت سر بزنه . ممنونم یه دنیا.

مینا پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1395 ساعت 14:37

ایده گل خریدن وتزیینش هم جالب بود چون
یادمون میندازه که گاهی خودمون رو هم درنظر بگیریم
و برای خودمون احترام قایل بشیم و انقد برای دیگران زندگی نکنیم

سلام خوبی عزیزم شما وبلاگ نداری منم بت سر بزنم . مرسی از تو

مینا پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1395 ساعت 14:32

سلام
از خوندن نوشته هات هم خوشحال شدم هم ناراحت...
خوشحال بخاطر کلاسات ویوگا و صحبت با یه دوست
وناراحت بخاطر رفتارای پدرتون
نمیشه از مادر یا خواهر و برادرتون هرکدوم که راحت تری
باهاشون ؛بخوای که با پدرت صحبت کنن تا کمی تو رفتاراش
تجدید نظر کنه؟؟

ممنونم عزیزم شرمنده محبتت. اصلا هیچکس حریفش نمیشه هیییییچکس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد