نامه از 49 سالگی به 34 سالگی

سلام 34 سا له ای که همه لحظات تلخ و شیرینم را در وجود تو سر کردم ، و در وجود تو رشد کردم و بالیدم ، خندیدم و گریه کردم ، گاهی مردم و گاهی زنده شدم .

اکنون که برایت می نویسم حال بسیار خوبی دارم ،‌کنار شومینه خانه گرم و کوچک و قشنگم نشسته ام با یک فنجان شیرقهوه و یک تکه کیک شکلاتی .

طعم های زندگی ام را خیلی دوست دارم ، طعم همسر دار ی، طعم بچه داری ، طعم خانه داری . و تلخی ها را در کنار شیرینی های زندگی ام ، قورت می دهم و به کام مرگ فرو می برم .

همانطور که خودت می دانی ، زندگی بالا و پایین های بسیاری دارد . و من کنار همسر عزیزم آنها را پشت سر گذاشته ام . و کلبه عشق  مان را به پا کرده ام .

می دانم که همه اتفاقات زندگی ام از تو پنهان نیست ، اما واگویه کردن آنها را با تو دوست دارم . خلوت ها و تنهایی هایم را هنوز هم با تو تقسیم می  کنم . با توئی که گذشته منی ، گذشته ای پر از درد ، تاریکی و ترس از آینده . اما خدا را شکر که همسری مهربان ، صبور و فهمیده دارم ، خیلی خوب مرا درک می کند و به پیشرفت ام اهمیت می دهد ، در همه مراحل همراهی ام می کند ، در تربیت فرزندان عزیزمان ، در امور خانه داری ، تحصیل و حتی کارم .

از فرزندانم برایت بگویم ، یادت می آید همیشه آرزوی مادر شدن داشتم ؟ یادت می آید ، چقدر ور آمدن شکمم را دوست داشتم ؟ یادت می آید که تکان خوردن آن جنین در وجودم چقدر مرا خوشحال می کرد؟ آن جنین حالا دختری 14 ساله است که نفس مادرش شده ، زیبا ، باهوش و دلسوز پدر و مادر .

یادت می آید که هر لحظه ، هر قدم چگونه با عشق بزرگش کردم و البته عشق همسرم نیروی مضاعفی در وجودم ایجاد می کرد ، وصف نشدنی ...

نفس مادر ، همه چیز من است ، مونس من است و دختر بابایی.

تو می دانی برای به دنیا آوردن نفسم ، چقدر سختی کشیدم ، دختری که امید زندگی من است . و چون بعد از او دیگر باردار نشدم ، گل پسر را به فرزندی گرفتیم و او را کنار خواهرش با عشق بزرگ کردیم ، گل پسر حالا 4 ساله است و هیچ تفاوتی بین دختر و پسرم قائل نشدیم .

زندگی ام پر از آرزوهای برآورده شده است ، متبلور از عشق و آرامش . پس به شکرانه این نعمت ها ، دلم نمی خواهد غمگین و نا امید باشی. حال کنونی من ، وعده حتمی زندگی توست .

می دانم همیشه مشتاق دیدن امروز من بوده ای ، چشمهایت را ببند و به خدا توکل کن  ، سختی ها را به باد بده و به فردایی که پیش رو داری ، امیدوار باش.



این نامه من از سن 49 سالگی به 34 سالگی منه که تو کلاس یوگا خوندم و بچه ها خیلی خوششون اومد . امیدوارم شما هم خوشتون بیات . فقط تو اون نامه اسمم رو مخاطب قرار دادم اینجا بجاش سنم رو مخاطب قرار دادم .